![]()
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
|
نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی ازوهابی ها دائشی گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22مکارا 22 روباه 22بدبختی 22 بدیها بانامرد22 ۲۲کلک۲۲نیرنگ 22 بظلمت ۲۲ دوزخه22 نیرنگ۲۲لامذهب۲۲نفرت ۲2انزجار22 ناخلفه 22نابحقه22 پررو۲۲خائن هست ۲۲عمر22 مقصر22بمنافقا ۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان ۲۲ نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی ندارد بنىاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند مثل قضییه غدیر خم یاران اصلی درخواست معرفی جانشین رسول خدا را نمودند از جانب خدا علی معرفی شد بنىاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهاى غصبشده خود را بازستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند: این از عنایت خدا میباشد که بیش از 500 هزار نفر از القاعده توبه کرده و شیعه علی شده اند یا یک پارچه شدن جهان اسلام انشاء الله ظهور منجی عالم بزودی تحقق خواهد یافت اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد قال علی (ع) جنگ جنگ اراده هاست جنگ عزم های راسخ جنگ حق وباطل است هر که عزمش بیشتر استدلالش محکمتر برنده میدان نبرددین الهی 110خواهد بود 74 دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74فرقه شدن دین اسلامبا مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد=منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467 -541عمر ابوبکر= 74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 ابجد =74باسه خلیفه کذاب ملحد 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان = 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان 74والشجرتها الملعونه 74فرقه شدن دین اسلام 74 دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74=با مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون 74 خودتان به ابجد حساب کنید نامرد نباشید فرقه شدن دین اسلام توسط 74 با سه خلیفه کذاب ملحد74به ابجد سرکشای خائن 1312 - 110 علی = 1202 ابوبکر 231+310 عمر +661 عثمان = 1202 با قاصبه خلافت 1312- 110 علی = 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 این آیه قرآن هم به ابجد کبیر همبه ابجد صغیر ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد ان من المجرمین منتقمون 1202 ابوبکر عمر عثمان 1202 به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین 128 به ابجد امام الهی 128 حسین= دین خدا 669-541 عمر ابوبکر = 128 حسین 128 برای نماز شهید شد علی برای نماز شهید شد 128 یعنی 8ضربدر2+1= 17 رکعت نماز در 5 وقت بنام 5 تن آل عباءاهل سنت که سر از خط علی میتابند عنده شیطان به خدا گمراهند این نام عمر چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند توف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابحدشیطان صفت به ابجدشیطان22عمر22ابابکر22هذیان22دروغ22 بدبختی22نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 بدیها22 سرکشها 22 مقصر 22لعنت 22 ملحد 22 احمقه 22 بنادانی22 دشمن اسلام22 دشمن حق 22 بدبختی22 مفصد22 بپلید22 احمقه 22 ملحد22 قصبی22 بناحقه 22 خیانته 22 سرکشها 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22 وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245اسلامه حق فاطمه و علی میباشد 245وصی نبیا 169علی مهدی169 هدف دینها169 علمی الهی ابجد قرآن ریاضی قرآن تقدیم میکند اسلام علیگ یا امیر المومنین یا قائم آل محمد مولای من کوفیان اگر نامه نوشتند مواظب باش 20 درصد جوانان هر شهری کوفی صفتندبخاطر لغمه های حرام و پشت به قبله خوابیدن مادرانشان و بی نمازی پدرانشان شیطان تسلط کامل بر آنها دارد پیامبر فرمود هر کسی علی را دوست دارد حلال زاده و هر کسی علی را دوست ندارد حرام زاده میباشد عمر و ابوبکر و عثمان نام امام علی میآمد ناراحت می شدند از بس پلید بودند مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی اسسلام علیک یا امیر المومنین یا قائم آل محمد مولای من کوفیان اگر نامه نوشتند مواظب باش 20 درصد جوانان هر شهری کوفی صفتند بخاطر بی نمازی پدران و مادرانشان که 50 سال دنیا را با سرای جاویدان آخرت بهشت عوض میکنند 4 ساعت بازی کامپیوتری میکنند ولی دو دقیقه نماز نمیخوانند تف به این چنین انسان231بکودن احمق231 نفاق231عصیان231 راه دزدی 231 ابوبکر 231 دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت حضرت فاطمه مدام او را 541لعن نفرینا 541 عمر ابوبکر 541 لعن نفرینا 541قاتلی 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر 541 فتنه ها 541ابوبکرعمر541 فلاکتی 541 عداوتین 541فتنه ها541مرگ کافر541 ناکسین قرآن541 با مارقین اسلام 541 فتنه ها541 عمرابوبکر 541 ناکسین قرآن541 بامارقین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 قاتلی 541مرگ کافر541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 اهله شر 541 فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه هابپا خیزند ابجد ابوبکر عمر541 فتنه ها541اهله شر541بدیهاشرابیا541عداوتین 541فلاکتی541مقصرادین الهی541دشمنه اسلامی541عمر ابوبکر541به ابجد صغیرریاضی قرآن =شیطان22عمر 22ابابکر22 مقصر 22با اشرار 22گمرهه 22 بناحقه 22 خیانته22سره خرا22 لاشخورا22شرابیا 22خیانته22بناحقه 22نکبتها22 شرمسارا 22بدزده22اسلامی 22مفصد 22 نابکار22بافاصد 22مکارا 22 22سرکشها22نکبتها22لاشخورا 22مکارا22دشمن اسلام22 نابکار22 22هذیان22ملحد 22 لعنت 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 نابکار 22 کید22بدیها22گمرهه22نکبتها 22مکارا 22بدزده 22دینها 22 22اسلامی 22پایمال22 بدبختی22مفصد 22نکبتها22 تباهی22بناحقه22خیانته22 مفصد 22قصبی 22عمر 22 22ابابکر 22 22دشمن اسلام 22شیطان22 باابلیس 22 عمر 22ابابکر22 سرکشها 22 ک س .. 22 مقصر22 به ابجد کبیر ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 عداوتین 541 اهل شر 541 شرما 541 مرگ کافر 541 قاتلی 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنداسلامه حق 245 - 786 سر درد شدید =541 عمر و ابوبکربه ابجد متکبرین دین 786- 245 اسلامه حق = 541 عمر و ابوبکر خائنینه 786 -اسلامه حق 245= 541 خائنینه اسلامه حق ابوبکر و عمر میباشند به ابجد مردانه فاسده دینه اسلام 651-110علی = 541 عمر و ابوبکر 541 مرگ کافر 541 قاتلی 541 شرما 541 عمر ابوبکر541 فاجران دین اسلامی 541 فاجران دین اسلامی541 فتنه ها 541 عمر310+231 ابوبکر =خائنینه 786 -245اسلامه حق = 541 عمر و ابوبکر541 متکبرین دین 786- 245 اسلامه حق = 541 عمر و ابوبکر541 فتنه ها 541 شرما 541 احمقها احمقها 310 عمر آیه 22 سجده ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیراین آیه ابجد سه خلیفه میباشد ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم 22 بانامرد22دینها 22شیطان22 عمر22 ابابکر22هذیان22دروغ 22بدبختی 22 نیرنگ 22کلک 22کید 22مکارا 22تباهی22 گمرهه 22 بدیها 22دروغ22کلک 22کید 22مکارا 22 عمر 22 روباه 22دشمن اسلامی22ایدز 22 22دشمن اسلام 22ابابکر22شیطان22تباهی22 مقصر22هذیان 22با جهالت22 بناجور22بسرطان باسرکشان22بدزده 22 اسلامی22با نامرد22دینها22 مکارا 22 لعنت 22 ملحد 22منکر22 ملحد 22 مقصر22کلک22نیرنگ22تباهی22بدبختی22 دروغ22عمر 22 22بدبختی22دروغ22عمر22ابابکر22مقصر22ابابکر22مقصر22هذیان 22ایدز22لواط 22بدبختی 22 بدیها 22 بدبختی 22بدرک دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت همه ناحقها دوسال خلافت نکرده از دنیا میروند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به بدرک 22 فرستادمیباشد و معادله ظالم971 و مقصر430 سی مرحله میباشد این معادله از معجزات عالم محسوب میشود هر طور کلمه ظالم و مقصر را در نام سه خلیفه کم و زیاد کنیم نام سه خلیفه ابوبکر و عمروعثمان به دست میآید مثال ظالم 971-430مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر541 ابوبکرعمر 541 فتنه ها 541 ظالم971-310 عمر= 661 عثمان بدست میآید661-231 ابوبکر=430 مقصر 430 - 971 ظالم =541ابجد ابوبکر و عمر 541 فتنه ها 541 عمر310+231 ابوبکر=541فتنه ها 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابوبکر و عمر 541 به کافرانه دینه حق 541و ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان 661- 231 ابوبکر =430مقصر430 +231ابوبکر= 661 عثمان 661+عمر310 = 971 ظالم به دست میآید مقصر هر طور کلمه ظالم و مقصر را در اسم ابوبکر و عمر کم و زیاد کنی نام یکی از این ملحدین ادیان عمر ابوبکر و عثمان بدست میآید پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر و ابوبکر 541 نفاق احمقها احمقها 541فتنه ها 541 قاتلی 541 شرما 541 مشرگا 541 یک آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر ابوبکر و عمر و عثمان 1202 با سرخورا اسلام 1202 اینم آیه قرآن استادم فیلسوف قرن و قرآن امام جعفر صادق (ع) فرمود شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 هذیان 22 دروغ 22 بکذابه 22 نیرنگ 22 کلک 22کید ملحد22 لعنت 22شرابیا 22مقصر22 عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 در آیه 22 سجده که ابجد ابابکر و عمر و عثمان 1202 میباشد 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 باسرخورا اسلام 1202خداوند در این آیه خطاب به سه خلیفه قاصب و حقه باز میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام گرفته و مجازات سخت آنها و دوستداران آنها را در قعر دروزخ خواهیم انداخت و حتی پیامبر و 14 معصوم هم قادر به نجات آنان نخواهند بود 110علی 110نگین 110دین الهی 110صدایه 110منادیه 110دین الهی 110 علی 110یمین 110 با ایمانه 110پلیسی 110 امام علی فرمود علم ابجد هزار باب داردمگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست دو بار روی این طولبار کلید کنید و نام مقدس علی و محمد را مشاهده بفرمائید این هم معجزه بزرگ نام محمد علیست به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب 12 امام در خودش ضرب 14 معصوم ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال = 196+144+25= 365 روز سال5+6+3=14 معصوم 4+1= 5 تن خانواده رسول خدا قال رسوالله خائنینه اسلام را بشناسید به ابجد خائنینه 786- 245 اسلامه حق = 541 عمرابوبکر 541 کودتا 431+110علی= 541 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم قال رسوالله (ص) فتنه گران دشمن اسلامه حق به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم. عمروابوبکرظالم و مقصر دین میباشد قال رسول الله(ص) بعد ازمن فتنه ها 541 بپاخیزند عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 قاتلی 541 بدزدان پررو دین 541یه ناخلفی 786 - 245 اسلامه حق = 541 عمر ابوبکر 541 بدزدان پررو دین 541یه ناخلفی541 541کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 بمردان احمقی کودن 541 ابوبکر عمر541 فاجران دین اسلامی541 عمر ابوبکر 541یه ناخلفی541چرا ظالم 971-430 مقصر میکنی =541 ابجد ابوبکر و عمر در میآیدبه ابجد بمنافق کوردل 633-92 محمد = 541 میباشدبه ابجد مفسد فی الارض ها 1312 - 110= 1202 سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 1202 میباشند541 یه ناخلفی 541 منافق کوردلی 541 کافر پلید دین اسلام 541 به دزدان پرو دین 541 نامرد دینها با دزدانه نااهلیه 541چرا ظالم 971-430 مقصر میکنی =541 ابجد ابوبکر و عمر در میآیدبه ابجد بمنافق کوردل 633-92 محمد = 541 میباشدبه ابجد مفسد فی الارض ها 1312 - 110= 1202 سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 1202 میباشند541 یه ناخلفی 541 منافق کوردلی 541 کافر پلید دین اسلام 541 به دزدان پرو دین 541 نامرد دینها با دزدانه نااهلیه 541 با مذاهبه انحرافی اسلام 541 با پرده جهالت 651-110= 541 سرطان ننگ روی زمین 541 لجن کشیدنه دینی سرطان ننگ روی زمین 743-202 = 541 لجن ترین 743-202 = 541 بدوزخیان پلیدیها ملحددین 541 و قاصبان پلیده اسلام 541 بگبرها پلید ملحده دین اسلامی 541 نامرده اصلی اهل دینی 541 بگبرهای پلید ملحده دین اسلام 541 قال رسول الله بعد ازمن فتنه ها 541 بپاخیزند541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 قاتلی 541اهله شر 541 فتنه ها 541حادثه ها بدیها 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541با منافقین دینهای اسلام 54 کافر پلید دین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541با منافقین دینهای اسلام 54 کافر پلید دین اسلام 541قاتلی 541اهله شر 541 فتنه ها 541ستم ما 541 فتنه ها 541 احمقان فاسد دین اسلام 541کافرپلیددین اسلام 541 541با دزدان منافق دین اسلامه 541 کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر 541فاسق گبر پلید دین 541فاسق حرامیان 541احمق نامردیه 541فاسق جاهل منافق 541فاسق کفری 541فاسق حرامیان 541اهل شر 541مجرمین بدین اسلام 541 لعن نفرینا 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541بدشمنا دین الهی 541 قاتلی541اهله شر541 فتنه ها 541کافرپلیددین اسلام 541 541با دزدان منافق دین اسلامه 541کافرپلیددین اسلام 541 541با دزدان منافق دین اسلامه 541 کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر 541فاسق گبر پلید دین 541فاسق حرامیان 541احمق نامردیه 541فاسق جاهل منافق 541فاسق کفری 541فاسق حرامیان 541اهل شر 541کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر 541فاسق گبر پلید دین 541فاسق حرامیان 541احمق نامردیه 541فاسق جاهل منافق 541فاسق کفری 541فاسق حرامیان 541اهل شر 541 دشمن ملحد پلیدیها 541 مقصر اهل دنیای 541 مقصرا اهل دینی 541 فتنه ها 541 خناسانه گمراه دینی 541 شیطان لعینا 541 عداوتین 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 لعن نفرینا 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی541 دشمن ملحد پلیدیها 541 مقصر اهل نیای 541 مقصرا اهل دینی 541 فتنه ها 541541 بدشمنا دین الهی 541 قاتلی541اهله شر541 فتنه ها 541کافرپلیددین اسلام 541 541با دزدان منافق دین اسلامه 541 کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر 541 با پرده جهالت 651-110= 541 سرطان ننگ روی زمین 541 لجن کشیدنه دینی سرطان ننگ روی زمین 743-202 محمد علی = 541 لجن ترین 743-202 = 541 بدوزخیان پلیدیها ملحددین 541 و قاصبان پلیده اسلام 541 بگبرها پلید ملحده دین اسلامی 541 نامرده اصلی اهل دینی 541 بگبرهای پلید ملحده دین اسلام 541دوزخین کور دل منافق دین اسلام 1404-202 محمد علی = 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان 1202 میباشد آیه قرآن هم اینه 1202 ان من المجذمیبن سر کشای خائنه ملحد 1404-202= 1202 سه خلیفه عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 با وحشیان کافرا داعشه اسلام 1202 با بدبخت عالمن 1202 با منجلابه وحشت کافران 1202 قعر دوزخ 480+ 600= 1086 سه ملحد پلید 147 = 3 3 1 1 با نفاق 231 ابوبکر 231جهنمی ابله 231 ابله پلید ملحدا بدین231 کاذبینه احمق 231 با ابله ملحد جهنمی 231 ننگ دین اسلامید 310 با اهل منافق 310 دین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74فرقه شدن دین اسلامبا مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شدمنافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 ابجد =74باسه خلیفه کذاب ملحد 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان = 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان 74والشجرتها الملعونه 74فرقه شدن دین اسلام 74 دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74=با مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون 74 خودتان به ابجد حساب کنید نامرد نباشید فرقه شدن دین اسلام توسط 74 با سه خلیفه کذاب ملحد74 آیه قرآن به ابجد سه خلیفه میخواهید بفرما اینم آیه به ابجد سه خلیفه 47 ان من المجرمین منتقمون 74 تازه این آیه هم به ابجد کبیر هم ابجد سه خلیفه میباشد به ابجد با مردان کافر سست عقیده های بی ایمان 1433 - 1202 = 231 ابوبکر231 به ابجد مفسد فی الارض ها 1312 - 110= 1202 سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 1202 میباشندبه ابجد با مردان کافر سست عقیده های بی ایمان 1433 - 1202 = 231 ابوبکر 231 ابابکر به ابجد صغیر22 ابابکر 22 عمر 22 شیطان 22 دشمن اسلام 22 دشمن حق 22 بمنافقا22به آتشی22 دوزخه22شرابیا 22 با بت پرستا 22 حراما 22 سرکشها 22دشمن اسلام 22 نکبتها 22عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22دروغ 22 کلک 22 نیرنگ22 کید 22 مقصر 22 بدبختی 22بنفاقه 22قلدر 22 ناخلفه22نابحقه22 سرکشها22 کسکشها 22قلدر 22 بنفاقه 22عمر22 ابابکر22 بدبختی 22 ملحد 22 لعنت 22 عمر 22 ابابکر22شیطان22مرگی 22 بدبختی 22نکبتها 22لعنت22ملحد22شرابیا22 با فتنه22 حماقتا 22 بنفاقه22شرمی22 حراما 22 بنامردا 22 دوزخه 22به آتشی 22شرابیا 22 منکر 22 اندپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها ملعونه 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه کفر 74 باستمگرانه ملحدی۸۵۱ -۵۴۱= ۳۱۰ عمر با ستم گران بوده است = با پلیدترین ملحدها 772-541= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید 541 بدشمن دینه اللهی 541فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 قال رسوالله خائنینه اسلامه حق را بشناسید به ابجد خائنینه 786- 245 اسلامه حق = 541 عمرابوبکر 541 کودتا 431+110= 541 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 به قلدر دین اسلام 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم 971کفار قریش پلیدیها 971حیله های شیطانی ملحد 971 قال رسول الله بعد ازمن فتنه ها 541 بپاخیزند541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 قاتلی 541اهله شر 541 فتنه ها 541ستمگران 541حادثه ها بدیها 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی قاتلی 541اهله شر 541 فتنه ها 541ستمگران 541 فاسق گبر پلید دین 541فاسق حرامیان 541احمق نامردیه 541فاسق جاهل منافق 541فاسق کفری 541فاسق حرامیان 541 خناسانه گمراه دینی 541 شیطان لعینا 541 عداوتین 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 لعن نفرینا 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی541بدشمنا دین الهی 541 قاتلی541اهله شر541 فتنه ها 541ستمگران541کافرپلیددین اسلام 541 541با دزدان منافق دین اسلامه 541 کافر پلید دین اسلام541با دزدان منافق دین اسلامه 541 عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر 541چهار خلیفه و غدیر را فراموش کند به ابجد اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان =286 یعنی 286 عید محمد علی 286 غدیر 1214 -1202 سه خلیفه = 12 امام به ابجد اسلام 12 حق 12 نجاتبخش12 اسلام 12 حق 12 هوا 12 ساعت 12 ماها 12 حم 12قلب 12گل گل اندکی تفکر ( شیعه سنی وهابیت ) برادران 74 فرقه گمراه به خود آئید و مرد باشید و حق را بپذیرید به روح رسوالله من بهشت را برایتان تضمین میکنم یا حق را بپذیرید یا جواب این مقاله را بدهید تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت ابجد نام عمر شیطان بوود هم ابابکر عمر عثمان بوود این نام عمر چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند ابجد شیطان صفت به ابجد 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند1202با ظالمانه نادان ادیان 1202 مشرک خائنیا 1202 ابوبکر و عمر و عثمان 1202 آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 به ابجد سرکشای خائن 1317-110 علی = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ابجدشان میباشد 1202 به ابجد سرکشای خائن 1312 - 110 علی = 1202 ابوبکر 231+310 عمر +661 عثمان = 1202 با قاصبه خلافت 1312- 110 علی = 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 این آیه قرآن هم به ابجد کبیر همبه ابجد صغیر ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد ان من المجرمین منتقمون 1202ضرب 14 معصومدر 14 = 196 - 737 شهادت کذاب = 541 عمر ابوبکر 541 دروغگو۱۲۱۶ - 14 معصوم =۱۲۰۲ابوبکر و عمر و عثمان دروغ گو بوده اند بيعت عمر در غدير+سند بیعت عمر با علی در غدیر خم عمر علی را مولای خود دانست نافرمانی از فرمان رسول الله+سند بخاری با سند خود در باب قول المریض: قوموا عنی از کتاب المرضی،صفحه 5،جزء 4 از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود،از ابن عباس نقل نموده است: به هنگام احتضار پیامبر عده ای از مردان ،از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت بودند،پیامبر (ص) فرمود: هلم اکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر او غلبه کرده قرآن ما را کفایت میکند. بین افراد نزاع و اختلاف افتاد، بعضی گفتند :بگذارید نوشته ای برایتان بنویسد که پس از آن گمراه نگردید. و بعضی گفته عمر را تکرار می کردند. پس آنگاه که سر و صدا و اختلاف نزد پیامبر بالا گرفت به آنها فرمود:برخیزید. ابن عباس،همواره می گفت:مصیبت،تمام مصیبت آن وقتی بود که با اختلاف و سرو صدا،بین پیامبر(ص) و آنچه می خواست بنویسد حایل شدند. این حدیث از احادیثی است که در صحت و صدور آن جای هیچ سخن و تردیدی نیست. بخاری آن را در چند جای صحیح خود نقل نموده در کتاب علم،ص22،جزء 1 و در 6 مورد دیگر و مسلم در صحیح خود در آخر وصایا،آن را آورده است در صفحه 14،جزء 2 - احمد بن حنبل در مسند جزء 1،ص325 از ابن عباس و همچنین سایر نویسنگان سنن و اخبار آن را نقل نموده اند.و از دیگر دانشمندان اهل سنت ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری،در کتاب سقیفه چنانکه در صفحه 20،جلد 2شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است از ابن عباس آورده که به هنگام احتضار پیامبر،مردانی در خانه بودند: عمربن خطاب جزو آنان بود،رسول خدا(ص) فرمود:دوات و کاغذی بیاوردید برای شما نامه ای بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. عمر در این موقع کلمه ای گفت که معنایش چنین است :درد بر پیامبر غلبه کرده هذیان می گوید و سپس اضافه کرد «حسبنا کتاب الله »کتاب خدا ما را کفایت می کند افرادی که در خانه بودند اختلاف و نزاع کردند : بعضی میگفتند بیآورید تا پیامبر برای شما بنویسد و بعضی گفته عمر را تکرار می کردند ، پس آن گاه که حرف های ناروا و اختلاف زیاد شد ، پیامبر خشمگین شده ،فرمود: «قوموا عنی» از نزد من برخیزید. بخاری در صحیح خود در کتاب جهاد و سیر،در باب جوایز وفد ص 118،ج 2 آورده که قبیصه برای ما ،چنین روایت کرده است : ابن عتیبه ،از سلمان احول،از سعید بن جبیر،از ابن عباس آورده است که یوم الخمسین و ما یوم الخمسین ثم بکی حتی خضب دمعه الحصباء:روز پنجشنبه،چه روز پنجشنبه ای! آنگاه ابن عباس آنقدر گریه کرد که سنگ ریزه های جلویش تر شد.سپس اضافه کرد: روز پنجشنبه درد پیامبر سخت شد در این هنگام فرمود: کاعذی بیاورید تا برای شما نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید آنگاه به نزاع پرداختند-در حالی که نباید در پیش پیامبر نزاع کرد- در این وقت گفتند «هجر رسول الله» پیامبر عقلش را از دست داده هذیان می گوید.پیامبر (ص) فرمود :«دعونی فالذی انا فیه خیر مما تدعونی الیه» مرا واگذارید،حالی که در آن هستم برایم بهتر است تا آنچه مرا به آن می خوانید. پیامبر (ص) به سه چیز هنگام مرگ وصیت کرد،فرمود:مشرکان را از جزیرة العرب اخراج نمائید.به هیئت های که به مدینه می آیند ، آنطور که من جایزه میدادم،جایزه دهید.(راوی گفته است:)سومی را فراموش کرده ام. ،سومی که فراموش شده ،غیر از آنچه پیامبر (ص) میخواست برای آنها بنویسد تا از گمراهی نجات یابند،چیزی نبوده است. سیاست،محدثان را به فراموشی آن واداشته است. سایر محدثان این حدیث را مسلم در صحیح خود ،در آخر کتاب وصیت ، آورده و احمد در مسند خود از ابن عباس نقل نموده است ج1 ص 22 سایر محدثان نیز آن را نقل کرده اند مسلم در کتاب وصیت صحیح،از سعید بن جبیر،از طرق دیگری،آن را از ابن عباس روایت کرده است که گفت: روز پنجشنبه ،اما چه روز پنجشنبه ای سپس اشک از چشمش جاری گردید و دانه های آن همچون دانه های لؤلؤ به بند کشیده از گونه هایش سرازیر گردید،گفت:پیامبر فرمود: دوات و کتف گوسفندی یا لوح و دواتی بیاوردید تا برایتان نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید اما گفتند :«ان رسول الله یهجر» رسول خدا هذیان میگوید احمد بن حنبل در ص 355 ج1 مسند آن را آورده و دیگران نیز نقل نموده اند. کسی که حول و حوش این مصیبت بزرگ،در صحاح، به مطالعه و تحقیق پردازد میابد: اول کسی که آن روز گفت:«هجر رسول الله» (رسول خدا هذیان میگوید) فقط عمر بوده است . پس از آن، دیگران که با وی هم رأی بودند این حرف را تکرار کرده اند: زیرا،در حدیث نخست(حدیثی که بخاری از عبید الله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود از ابن عباس آورده و مسلم و دیگران نیز نقل کرده اند.)که ابن عباس گفته است: افرادی که در خانه بودند به جدال و گفت و گو پرداختند: بعضی می گفتند:( کاغذ آورید) تا پیامبر برایتان نوشته ای بنویسد که پس از آن، هرگز گمراه نشوید.و بعضی سخن عمر را می گفتند: (پیامبر هذیان می گوید) عقلش را از دست داده است. در روایتی که یکی از مورخین اهل سنت طبرانی در کتاب اوسط ، از عمر آورده آورده است: هنگامی که پیامبر (ص) مریض شد ، فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید تا مطالبی برایتان بنویسم که پس از آن، هیچ گاه گمراه نشوید. زنان از پشت پرده گفتند: مگر نمی شنوید که پیامبر چه می گوید؟ عمر می گوید: شما همان زنان اطراف یوسف هستید(هرگاه پیامبر مریض می شود،چشمان خود می فشارید(گریه می کنید) و هر گاه بهبودی می یابد به گردنش سوار می شوید. عمر می گوید:پیامبر فرمود: آنها را رها کنید که از شما بهترند. «دعوهن فانهن خیر منکم». آیا این است انجام فرمان خدا و رسول اطیعوا الله واطیعوا الرسول ما آتیکم الرسول فخذوه ومانهاکم عنه فانتهوا آنچه پیامبر به شما عطا کرد،بگیرید و از آنچه شما را نهی نمود ،اجتناب ورزید. مگر عمر نمیدانست که خداوند فرموده: و ما ینطق عن الهوی(3)ان هو الا وحی یوحی(4) هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید(3)سخن او غیر وحی خدا نیست(4))) آیا این است رعایت این آیه که میفرماید: و ما کان لمومن و لا مومنة اذا قضی و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبینا هیچ مرد و زن مومن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سخت و آشکاری افتاده است. بعد از آن كه رسول خدا صلى الله عليه وآله امير مؤمنان عليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام كرد، به مردم دستور داد كه يكى يكى با آن حضرت بيعت كرده و اين منصب جديد را تبريك بگويند. طبق روايات صحيح السندى كه در كتابهاى اهل سنت وجود دارد، خليفه دوم از كسانى است كه خود را به امير المؤمنين عليه السلام رساند و پس از بيعت با آن حضرت، منصب جديدش را تبريك گفت. غزالي، دانشمند شهير قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيمانى كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مىنويسد: واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا. .الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18، باب في ترتيب الخلافة والمملكة، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م. از خطبههاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت: «تبريك، تبريك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى ديگرى هستي.» اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبرى على (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب على (عليه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثير هواى نفس و علاقه به رياست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغيير داد و با لشكر كشىها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاى ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اى كردند. روايات بسيارى در كتابهاى اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالى را ثابت مىكند؛ اما به جهت اختصار به دو روايت همراه با تصحيح سند آن، بسنده مىكنيم: روايت اول: روايت براء بن عازب احمد بن حنبل و بسيارى از بزرگان اهل سنت داستان بيعت خليفه دوم را اين گونه نقل مىكنند: حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ أنا عَلِىُّ بن زَيْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبي هارون العبدي) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال كنا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَكُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِيَدِ علي رضي الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِىٍّ فقال من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ. الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281، ح18502، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ همو: فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2، ص 596، 1016 و ج 2، ص 610، ح1042، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 372، ح32118، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.؛ الآجري، أبي بكر محمد بن الحسين (متوفاي360هـ، الشريعة، ج 4، ص 2051، تحقيق الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، ناشر: دار الوطن - الرياض / السعودية، الطبعة: الثانية، 1420 هـ - 1999 م. الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيي بن الحسين بن إسماعيل الحسني (متوفاي499 هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج 1، ص 190، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 221، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1995؛ الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاي694هـ)، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، ج 1، ص 67، ناشر: دار الكتب المصرية – مصر؛ الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 3، ص 632، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛ السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م. براء بن عازب مىگويد: در حجة الوداع همراه رسول خدا بوديم، زير درختها را تميز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتند: آري، فرمود: اين على رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علي، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي. ملاعلى هروى بعد از نقل و شرح اين روايت مىگويد: (رواه أحمد) أي في مسنده، وأقل مرتبته أن يكون حسنا فلا التفات لمن قدح في ثبوت هذا الحديث. اين روايت را احمد در مسند خود نقل كرده است، كمترين درجه اين حديث اين است كه «حسن» باشد؛ پس سخن كسانى كه به اين روايت ايراد گرفتهاند، ارزش توجه ندارد. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 11، ص 78، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. بررسي سند روايت: عفان بن مسلم بن عبد الله الباهلى (219هـ): از روات صحيح بخاري، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه. حماد بن سلمة (167هـ): از روات صحيح بخارى (تعليقا)، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه. علي بن زيد بن جدعان (131هـ): از روات صحيح مسلم و بقيه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد. عن عدي بن ثابت (116هـ): از روات بخاري، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه. أبي هارون العبدي (134هـ): از روات بخاري، ترمذي، إبن ماجه. طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر كس كه در صحيح بخارى و مسلم روايتى نقل كرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مىنويسد: وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة.العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 13، ص 457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت. ابن دقيق العيد از ابن مفضل كه استاد پدرش بوده است نقل حديث دارد كه مى گفت: كسى كه در طريق راويان بخارى باشد از پل عبور كرده است. و ابن تيميه حرّانى در باره صحيح بخارى و مسلم مىگويد: ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها.الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ)، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة، ج 1، ص 87، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت تحقيق: زهير الشاويش، 1390هـ – 1970م. محتواى صحيح بخارى و مسلم در بين پيشوايان حديث پذيرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر اين مطلب اجماع دارند كه به طور قطع و يقين احاديث موجود در اين دو كتاب از رسول خدا است. تصحيح الباني: سند حديث مورد بحث ما همان روايت ابن ماجه قزوينى (از حماد بن سلمه تا براء بن عازب) در باره غدير است كه محمد ناصر البانى در السلسلة الصحيحه، آن را تصحيح كرده است. رك: ابن ماجه القزويني، محمد بن يزيد (متوفاي275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. الألباني، محمّد ناصر، صحيح ابن ماجة، ج 1، ص 26، ح113، طبق برنامه المكتبة الشاملة. در نتيجه ادعاى برخى از علماى سنى كه گفتهاند: وهذا ضعيف فقد نصوا أن على بن زيد وأبا هرون وموسى ضعفاء لايعتمد على روايتهم وفى السند أيضا أبو إسحق وهو شيعى مردود الرواية. الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 6، ص 194، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. اين روايت ضعيف است، علما تصريح كردهآند كه على بن زيد و أبا هارون، ضعيف هستند و به روايات آنها اعتماد نمىشود. همچنين در سند اين روايت ابواسحق وجود دارد كه او شيعى و روايتش مردود است. پايه و اساس ندارد؛ زيرا در غير اين صورت، بايد بسيارى از روايات بخارى و مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت را دور بريزيم. تحريف روايت ابن ماجه و عبد الرزاق: ابن كثير دمشقى سلفى اين روايت را اين گونه نقل مىكند: وقال عبد الرزاق: أنا معمر عن علي بن زيد بن جدعان، عن عدي بن ثابت، عن البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول الله حتى نزلنا غدير خم بعث مناديا ينادي، فلما اجتمعا قال: " ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله ! قال: ألست أولى بكم من أمهاتكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله قال: ألست أولى بكم من آبائكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله ! قال: ألست ألست ألست؟ قلنا: بلى يا رسول الله قال: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " فقال عمر بن الخطاب: هنيئا لك يا ابن أبي طالب أصبحت اليوم ولي كل مؤمن. وكذا رواه ابن ماجة من حديث حماد بن سلمة عن علي بن زيد وأبي هارون العبدي عن عدي بن ثابت عن البراء به. وهكذا رواه موسى بن عثمان الحضرمي عن أبي إسحاق عن البراء به. وقد روي هذا الحديث عن سعد وطلحة بن عبيد الله وجابر بن عبد الله وله طرق عنه وأبي سعيد الخدري وحبشي بن جنادة وجرير بن عبد الله وعمر بن الخطاب وأبي هريرة. ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت. براء بن عاذب مىگويد: به همراه رسول خدا خارج شديم تا اين كه به غدير خم رسيديم، آن حضرت كسى را فرستاد تا مردم را صدا بزند، وقتى مردم جمع شدند، آن حضرت فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا من از مادرانتان پيش شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آرى اى پيامبر خدا، فرمود: آيا من از پدران شما در نزد شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: اين چنين است اى رسول خدا، فرمود: آيا نيستم؟ آيا نيستم؟ آيا نيستم؟ گفتند: بلى اى رسول خدا، سپس فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس اين على مولاى او است، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را. پس عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علي، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي. اين روايت را به همين صورت ابن ماجه از حماد بن سلمه از على بن زيد و أبى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء نقل كرده است. همچنين موسى بن عثمان خضرمى از أبى اسحاق از براء نقل كرده است. و نيز اين حديث از سعد (بن أبى وقاص)، طلحة بن عبيد الله، جابر بن عبد الله كه چندين طريق دارد، و أبى سعيد خدري، حبشى بن جناده، جرير بن عبد الله، عمر بن خطاب و أبى هريره نقل شده است. جلال الدين سيوطى نيز اين روايت را از ابن ماجه با ادامه آن نقل كرده است: وأخرج أحمد، وابن ماجه عن البراء بن عازب قال: (كنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلّم في سفر فنزلنا بغدير خم فنودي فينا الصلاة جامعة فصلى الظهر وأخذ بيد علي فقال... فلقيه عمر بعد ذلك فقال له: (هنيئاً لك يا ابن أبي طالب أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة). السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م. در حالى كه متأسفانه در نسخههاى فعلى سنن ابن ماجه جمله « فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ» وجود ندارد و حذف شده است. رك: ابن ماجه القزويني، محمد بن يزيد (متوفاي275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. ذهبى نيز بعد از نقل اين روايت مىگويد: ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علي بن زيد. در حالى كه ما اين روايت را در مصنف عبد الرزاق نيز نيافتيم. البته امكان دارد كه عبد الرزاق آن را در كتاب ديگرى نقل كرده باشد كه به دست ابن كثير و ذهبى رسيده است. روايت دوم: روايت ابوهريره خطيب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مىنويسد: أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال حدثنا علي بن سعيد الرملي حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال: من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنزل الله اليوم أكملت لكم دينكم.اشتهر هذا الحديث من رواية حبشون وكان يقال إنه تفرد به وقد تابعه عليه أحمد بن عبد الله بن النيري فرواه عن علي بن سعيد أخبرنيه الأزهري حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي ميمي حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النيري إملاء حدثنا علي بن سعيد الشامي حدثنا ضمرة بن ربيعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمانية عشر من ذي الحجة وذكر مثل ما تقدم أو نحوه. ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد صلى الله عليه وسلم بالرسالة. الخطيب البغدادي، أحمد بن علي أبو بكر (متوفاي 463هـ)، تاريخ بغداد، ج 8، ص 284، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت. همين روايت را الشجرى الجرجانى (متوفاي499 هـ) در كتاب الأمالى با همين سند در سه جاى از كتابش و ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق نقل كردهاند: الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيى بن الحسين بن إسماعيل الحسني، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج 1، ص 192، و ج1، ص 343، و ج2، ص102، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛ ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 233، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995. از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز هجدهم ذى حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مىشود، اين روز، روز غدير خم است، روزى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على را گرفت و فرمود: آيا من رهبر مؤمنان نيستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. عمر گفت: تبريك، تبريك اى پسر ابوطالب، تو اكنون مولاى من و مولاى هر مسلماني، سپس اين آيه نازل شد: امروز دين شما را كامل كردم. اين حديث به عنوان روايت حبشون مشهور شده است، گفته شده كه فقط او اين روايت را نقل كرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نيز از على سعيد... از أبى هريره نقل كرده است.... بررسي سند روايت: عبد الله بن علي بن محمد بن بشران: وى استاد خطيب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مىنويسد: عبد الله بن عليّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادي الشاهد... قال الخطيب: كان سماعه صحيحاً. وتوفي في شوال. عبد الله بن علي... خطيب در باره او گفته: شنيده هاى او صحيح بود. در ماه شوال از دنيا رفت. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 29، ص 264، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج 10، ص 14، رقم: 5130، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. علي بن عمر الحافظ: على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است كه در وثاقت او ترديدى نيست؛ چنانچه ذهبى در باره او مىگويد: قال أبو بكر الخطيب كان الدارقطني فريد عصره وقريع دهره ونسيج وحده وامام وقته انتهى اليه علو الاثر والمعرفة بعلل الحديث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحديث منها القراءات. دار قطنى يگانه روزگار و پهلوان ميدان بود و مانندى نداشت اوپيشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حديث و شناخت نامهاى راويان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحيح بود و در ديگر علوم غير از حديث مانند دانش قراآت نيز قوى بود. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 16، ص 452، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال: ذهبى در باره او مىگويد: حبشون بن موسى بن أيوب الشيخ أبو نصر البغدادي الخلال... وكان أحد الثقات. حبشون بن موسي، يكى از افراد مورد اعتماد بود. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 317، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. خطيب بغدادى در باره او مىگويد: وكان ثقة يسكن باب البصرة. حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سكونت داشت. البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. و بعد از نقل روايت إكمال نيز روايت ديگرى را نقل كرده و مىگويد: الأزهري أنبأنا علي بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق.... على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است. تاريخ بغداد، ج 8، ص 4391. علي بن سعيد الرملي: ذهبى در باره او مىگويد: علي بن أبي حملة شيخ ضمرة بن ربيعة ما علمت به بأسا ولا رأيت أحدا الآن تكلم فيه وهو صالح الأمر ولم يخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته. على بن ابى حمله بزرگ قبيله ضمره است، من در او ايرادى نمى بينم وكسى را هم نديده ام كه در باره او سخنى گفته باشد، او كارهايش خوب بود ولى با اين كه ثقه است صاحبان كتب سته از وى روايت نقل نكردهاند. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفاي 748 هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 5، ص 153 ـ 154، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م. وإذا كان ثقة ولم يتكلم فيه أحد فكيف نذكره في الضعفاء. على بن سعيد رملى ثقه است و كسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا بايد نام وى را در رديف افراد ضعيف بياوريم؟. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) لسان الميزان، ج 4، ص 227، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م. ضمرة بن ربيعة القرشي ذهبى در باره او مىگويد: ضمرة بن ربيعة. الإمام الحافظ القدوة محدث فلسطين أبو عبد الله الرملي... روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه قال ضمرة رجل صالح صالح الحديث من الثقات المأمونين لم يكن بالشام رجل يشبهه هو أحب إلينا من بقية بقية كان لا يبالي عمن حدث وقال ابن معين والنسائي ثقة. وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبي إياس ما رأيت أحدا أعقل لما يخرج من رأسه من ضمرة وقال ابن سعد كان ثقة مأمونا خيرا لم يكن هناك أفضل منه ثم قال مات في أول رمضان سنة اثنتين ومئتين . وقال أبو سعيد بن يونس كان فقيههم في زمانه مات في رمضان سنة اثنتين ومئتين ضمرة بن ربيعه، پيشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطين بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل كرده كه گفت: ضمره، مرد پاك سرشت بود و در نقل حديث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوبتر از ديگرانى بود كه در نقل حديث دقت نمىكردند كه از چه كسانى نقل كنند. ابن معين و نسائى گفتهاند: مورد اعتماد بود. ابوحاتم گفته: درست كار بود، آدم بن إياس گفته: كسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مىشود (فكر و انديشه)، نديدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمينان و آدم خوبى بود، در اين جا شخصى بهتر از او نيست. ابوسعيد بن يونس گفته: او فقيه اهل زمان خود بود... الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 106، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. عبد الله بن شوذب: عبد الله بن شوذب. البلخي ثم البصري الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزيل بيت المقدس... وثقه أحمد بن حنبل وغيره. قال أبو عمير بن النحاس حدثنا كثير بن الوليد قال كنت إذا رأيت ابن شوذب ذكرت الملائكة. قال أبو عامر العقدي سمعت الثوري يقول كان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشايخنا وقال يحيى بن معين كان ثقة. عبد الله بن شوذب، پيشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و ديگران او را توثيق كردهاند. ابوعمير نحاس گفته: كثير بن وليد مىگفت: من هر وقت ابن شوذب را مىبينم به ياد ملائكه مىافتم. ابوعامر عقدى گفته: از ثورى شنيدم كه مىگفت: ابن شوذب پيش ما بود و ما او را جزء اساتيد مورد اعتماد مىشمرديم، يحيى بن معين گفته: او مورد اعتماد بود. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 7، ص 92، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. و ابن حجر عسقلانى مىگويد: عبد الله بن شوذب الخراساني أبو عبد الرحمن سكن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة. عبد الله بن شوذب خراسانى ساكن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثين است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج 1، ص 3386، رقم: 3387، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م. مطر الوراق: ذهبى در باره او مىگويد: مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراساني نزيل البصرة مولى علباء بن أحمر اليشكري كان من العلماء العاملين وكان يكتب المصاحف ويتقن ذلك مطر الوراق پيشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساكن بصره شد، وى از دانشمندان شايسته و از نويسندگان قرآن بود كه به درستى آن را انجام مى داد. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 452، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.. و در كتاب ديگرش مىگويد: فمطر من رجال مسلم حسن الحديث. مسلم در كتاب صحيحش از او نقل روايت دارد و از رجال اين كتاب است، و رواياتش نيكو است. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 6، ص 445، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م. شهر بن حوشب: شهر بن حوشب از روات صحيح مسلم است و در وثاقت وى ترديد نيست؛ چنانچه ذهبى در تاريخ الإسلام در باره او مىگويد: قال حرب الكرماني: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حديثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله يقول: شهر ليس به بأس. قال الترمذي: قال محمد يعني البخاري: شهر حسن الحديث، وقوى أمره. شهر بن حوشب مشكلى ندارد، حديثش نيكو و كارش استوار بود. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 6، ص 387، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. ترمذى در سنن خود بعد از نقل روايتى كه در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مىنويسد: وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعيل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما يَتَكَلَّمُ فيه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبي زَيْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ. بخارى شهر بن حوشب را توثيق كرد و روايت وى را حسن وصحيح دانسته اند. الترمذي السلمي، محمد بن عيسى أبو عيسى (متوفاي 279هـ)، سنن الترمذي، ج 4، ص 434،، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. عجلى در معرفة الثقات مىنويسد: شهر بن حوشب شامي تابعي ثقة. شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود. العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 461، رقم: 741، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م. در نتيجه سند اين روايت نيز كاملا صحيح است و هيچ ايرادى در آن ديده نمىشود. نتيجه: تبريك گفتن مردم و به ويژه خليفه دوم ثابت مىكند كه منظور رسول خدا صلى الله عليه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» ولايت و إمامت امير مؤمنان عليه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ايشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نيازى به تبريك گفتن نداشت. ضمن اين كه خليفه دوم مىگويد كه «أصبحت مولاي ومولى كل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدي» و در روايت ابن كثير دمشقى آمده بود: «اصبحت اليوم ولي كل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدي»؛ در حالى كه دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است كه قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر كلمه «ولي» را به معناى محبت و دوستى بگيريم اين معنا به ذهن تبادر خواهد كرد كه عمر مىگويد ما تا كنون با تو دوست نبوديم و تو از امروز با ما دوست شدي. آيا اهل سنت مىتوانند اين مطلب را بپذيرند؟ در نتيجه چارهاي نيست جز اين كه حديث غدير به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود. نظرات شما عزیزان: الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82 جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319 سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740 مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59 دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست |
تير 1400 4
خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 فروردين 1399 1 خرداد 1396 3 ارديبهشت 1396 2 فروردين 1396 1 اسفند 1395 12 بهمن 1395 11 آبان 1395 8 مهر 1395 7 شهريور 1395 6 مرداد 1395 5 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 |